قرآن و حکمیّت
قرآن و حکمیّت:
قرآن کریم چون کلام خداست و امر و نهی آن، حکم الهی است، مرجع نهایی حلّ اختلاف ها به شمار می آید. این در جایی است که افراد، داوري قرآن را بپذیرند و به حکمیّت آن تن دهند. اگر قرآن به داوري پذیرفته شود محور وحدت می گردد، چون همۀ طرف هاي نزاع، به آن باور دارند و باید از خواسته هاي شخصی و هواهاي نفسانی دست بردارند و اندیشه ها و افکار خود را به قرآن عرضه کنند و تابع آن باشند.
امیر المومنین(ع) در خطبه 176 قرآن را ناصح امین و سخنگوی صادق معرفی می کند و آن را سبب ریشه کن شدن درد کفر و نفاق دانسته و می فرماید :
آن را نصیحت خواه خودتان قرار دهید و آراء خود را (اگر با قرآن مطابق نیست) متّهم شمارید و خواهش هاي نفسانی خود را فریبکار بدانید.
یعنی اگر جایی افکار و خواسته هاي ما مطابق قرآن نبود، با حجت دانستن قرآن، اندیشه ها و خواسته هاي خودمان را زیر سؤال ببریم و بکوشیم آنها را قرآنی کنیم، نه آنکه مفاهیم قرآنی را به بیراهه بکشانیم تا حرف خودمان به کرسی بنشیند.
درخطبه 87 نیز قران را به عنوان امر محکم در راه و مسیر حق در کنار اهل بیت عصمت (ع) دانسته و می فرمایند :
كجا مى رويد و چگونه از راه حق منحرف مى شويد؟ در حالى كه درفش ها برپا و نشانه ها آشكار و چراغ هدايت در پيش است، پس چگونه حيران مانده و راه را گم كرده ايد، در حالى كه عترت پيامبر، در ميان شمايند. پس بدانيد كه آنان راهنماى شما به سوى حق و پيشوايان دين و راستگويان هستند. پس آن ها را در بهترین جايى كه قرآن را جاى مى دهيد جاى دهيد و همچون شتران تشنه كه به سوى آب مى شتابند، به سوى آن ها بشتابيد.
قرآن و حکمیّت
مهمترین ماجرایی که در آن بحث از حکمیّت کلام الله پیش آمد در پایان جنگ صفین بود. سپاه شام به سرکردگی معاویه، در جنگ با سپاه اسلام در آستانۀ شکست قرار داشتند. عمروعاص که نابغۀ فریب و مکر بود، نقشۀ قرآن بر سر نیزه کردن را پیاده کرد و چنین وانمود کردند که بیایید قرآن را به حکمیّت بپذیریم و جنگ و نزاع را پایان دهیم. این فریب، عده اي از ساده لوحان سپاه علی (ع) را تحت تأثیر قرار داد و با ادعاي این که ما با کسانی که به داوري قرآن تن داده اند نمی جنگیم، از سپاه امام جدا شدند و فتنه خوارج پیش آمد و همانان با امام علی (ع) جنگیدند و در نهروان به روی امیر المومنین (ع) شمشیر کشیدند.
فرجام داستان حکمیّت به زیان جبهه حق تمام شد. امام علی (ع) درباره این واقعه در خطبه 125 چنین فرموده اند:
ما افراد حَکَم قرار ندادیم بله قرآن را حَکَم قرار دادیم. این قرآن، خطّی است نهفته میان دو جلد. خودش که زبان ندارد حرف بزند، باید کسانی ترجمان آن باشند و این افرادند که از زبان قرآن سخن میگویند. چون این قوم ما را فراخواندند که قرآن میان ما داوري کند، ما نخواستیم گروهی باشیم که از کتاب خدا روي برمیگردانند. خداوند فرموده است (سوره نسا / 59) اگر در چیزي نزاع داشتید، آن را به خدا و رسول برگردانید. برگرداندن امور اختلافی به قرآن به آن است که طبق قرآن عمل کنیم. برگرداندن به پیامبر به آن است که تابع سنّت او باشیم. اگر طبق حکم خدا و سنت پیامبر داوري شود، ما شایسته تریم که بپذیریم…
ایشان در خطبه 86 نیز تاکید میکنند که باید به اوامر و نواهی کلام الله مجید گردن طاعت نهیم.
امیر المومنین (ع) می فرمایند :
اى مردم! به خدا توجه كنيد در آنچه رعايت آن را در كتاب خودش از شما خواسته است و در حقوقى كه شما را امانتدار آن كرده است؛ زيرا خدواند سبحان شما را بيهوده نيافريده است.
قرآن و حکمیّت
حضرت علی ابن ابیطالب (ع) در خطبه 127 به بیان راه خطاي مخالفان خود پرداخته و آنان را از تفرقه برحذر میدارد و دربارة حکمیّت خطاب به خوارج نهروان می فرماید :
همانا آن دو حَکَم (ابوموسی اشعري و عمروعاص) بر این اساس به داوري انتخاب شدند که آنچه را قرآن احیا میکند احیا کنند و آنچه را قرآن می میراند بمیرانند. احیا کردن به آن است که بر محور آن متّحد شوند و میراندن به آن است که از آن جدا شوند. اگر قرآن ما را به سوي آنان کشاند، از ایشان پیروي می کنیم و اگر آنان را به سوي ما کشاند، باید از ما تبعیت کنند. من نه شرّي انجام داده ام و نه در کارتان به فریبکاري پرداخته ام. رأي و نظر شما بر این قرار گرفت که دو نفر انتخاب شوند. ما از آن دو پیمان گرفتیم که از قرآن تعدّي نکنند ولی آن دو به بیراهه رفتند و حق را با آنکه می دیدند رها کردند و چون دلشان همراه جور و ستم بود به آن راه رفتند…
آنان که بر حکمیّت اصرار داشتند، وقتی نتیجۀ حکمیت به زیان جبهۀ حق شد، اعتراض کردند که چرا امام، حکمیت را پذیرفت، در حالی که امام از آغاز می دانست که این یک فتنه است، اما آن ساده لوحان قبول نکردند و پذیرش حکمیت را بر آن حضرت تحمیل کردند. وقتی دیدند به زیان جبهۀ حق تمام شد، دوباره سر برداشتند که چرا امام آن را پذیرفت، در حالی که خودشان اصرار بر آن داشتند.
قرآن و حکمیّت
حضرت علی ابن ابیطالب (ع) در خطبه 127 به بیان راه خطاي مخالفان خود پرداخته و آنان را از تفرقه برحذر میدارد و دربارة حکمیّت خطاب به خوارج نهروان می فرماید :
همانا آن دو حَکَم (ابوموسی اشعري و عمروعاص) بر این اساس به داوري انتخاب شدند که آنچه را قرآن احیا میکند احیا کنند و آنچه را قرآن می میراند بمیرانند. احیا کردن به آن است که بر محور آن متّحد شوند و میراندن به آن است که از آن جدا شوند. اگر قرآن ما را به سوي آنان کشاند، از ایشان پیروي می کنیم و اگر آنان را به سوي ما کشاند، باید از ما تبعیت کنند. من نه شرّي انجام داده ام و نه در کارتان به فریبکاري پرداخته ام. رأي و نظر شما بر این قرار گرفت که دو نفر انتخاب شوند. ما از آن دو پیمان گرفتیم که از قرآن تعدّي نکنند ولی آن دو به بیراهه رفتند و حق را با آنکه می دیدند رها کردند و چون دلشان همراه جور و ستم بود به آن راه رفتند…
آنان که بر حکمیّت اصرار داشتند، وقتی نتیجۀ حکمیت به زیان جبهۀ حق شد، اعتراض کردند که چرا امام، حکمیت را پذیرفت، در حالی که امام از آغاز می دانست که این یک فتنه است، اما آن ساده لوحان قبول نکردند و پذیرش حکمیت را بر آن حضرت تحمیل کردند. وقتی دیدند به زیان جبهۀ حق تمام شد، دوباره سر برداشتند که چرا امام آن را پذیرفت، در حالی که خودشان اصرار بر آن داشتند.







