چرایی قیام امام حسین (ع)

چرایی قیام امام حسین (ع)

چرایی قیام امام حسین (ع)

چرایی قیام امام حسین (ع) و دلایل آن:

بخش اول

بیش از هزار سال است درباره قیام عاشورا سخن گفته شده و  همه آشنایان با تاریخ اسلام، فارغ از اینکه مسلمان باشند یا خیر، از چگونگی ان آگاهند. این جملات آغازین کلماتی ست که مرحوم سید جعفر شهیدی برای فصل اول کتب خویش با نام قیام امام حسین (ع) انتخاب کرده است. در این چند بخش به بررسی اجمالی مباحث مطرح شده در این کتاب می پردازیم.

ایشان معتقد است در طول هزار و چهارصد و اندی سال پس از روی دادن ولقعه عاشورا، میلیون ها تن برای زنده نگاه داشتن خاطره شهادت امام حسین (ع) گرد هم آمده اند و اشک ریخته اند؛ هزارها انسان در راه پاسداری خاطره آن کشته شده و کشته اند. در طول این قرون شیعه، سنی ، مسیحی و پیرو هر کیش و آیینی به یک نوعی حادثه سال 61 هجرری قمری در صحرای کرب و بلا را تجزیه و تحلیل کرده اند. قهرمان حادثه را مطابق دریافت و دل خواه خود بیشتر ستوده و کمتر بر او خرده گرفته اند. برای سعی و تلاش علی ابن حسین ، سبط اصغر پیامبر خاتم الانبیا(ص) و کشته شدن او دلایلی چون عدالت خواهی، فداکاری، قهرمانی و یا حتی قدرت طلبی را ذکر کرده اند. بسیاری از انان راست می گفته اند  و دسته ای از ایشان خود را در آینه حادثه نگریسته اند و برای آرزوها و اندیشه های خویش مظهری پدید آورده اند. ایشان نه چون شیعیان معتقد صافی ضمیر او را در مقام مسیح (ع) می بیند که کشته شد تا میانجی گانهکاران امت باشد؛ و نه چون برخی شرقیان و شرق نویسان او را ناراضی و ماجراجو و عصیانگر رژیم ملی عربی دمشق؛ نه چون طالبان رژیم های سوسیالیستی او را الگوی مبارزه با دیکتاتوری  و… زیرا می پندارد هر یک از اینان می توانند این حادثه را آن چنان که خود می خواهد ، نه آنپنان که بوده است؛ توجیه کند. مخالفت ایسان نیز به همین دلیل است چون با این روش در تحلیل تاریخ انچه کمتر نشان داده خواهد شد حقیقت خارجی واقعه است.

چرایی قیام امام حسین (ع)

بخش دوم

دلیلی که مرحوم سید جعفر شهیدی را بر آن داشت تا درباره واقعه عاشورا سال شصت و یک هجری قمری تحقیق کند می تواند برای ما نیز راهگشا باشد. او نمی خواست تحقیق کند تا در انتهای تحقیقات خود یک کتاب مقتل بنویسد یا تبلیغ مذهبی کند. به گفته خود حتی قصد نوشتن تاریخ هم ندارد. او به هنگام گرداوری اسناد و طبقه بندی آن کوشیده به سئوال مهم در باب واقعه بیاندیشد تا پاسخ این چرا از لا به لای حوادث داده شود زیرا پیدا کردن پاسخ این چرا به زعم ایشان تنها خود به خاطر حادثه نیست. حادثه عاشورا برای حسین ابن علی (ع) و یارانش در قرن ها پیش رخ داده و در واقع شامل مرور زمان است. اما اگر درست بنگریم می بینیم ان حادثه خود جزیی از تاریخ است، تاریخی که رویدادهای آن یکی معلول دیگری ست. تاریخ تمدنی بزرگ که سیر آن هر چند در شرایط مختلف زمان و مکان با کنذی و تندی ، گسترش  درهم رفتگی، همراه بوده، هیچگاه متوقف نشده است. حتی در این عصر هم اگر جهتی سیر آن کند شده باش از جهت های دیگر ابعادش قوی تر و فراگیرتر شده است. وی کوشیده اعتقادات خویش را به کناری نهاده و با کنار هم قرار دادن داستان های ضد و نقیض بیش از یک قرن، آنچه را که تاریخ درست گفته با توجه به شرایط اقلیمی، دینی ، اقتصادی و اجتماعی بسنجد و سپس بیان کند. نگریستن به حادثه از زاویه بدنی و جسمی کوشش بوده که تا پیش از ایشان مغفول مانده است. آنچه که قهرمان حادثه برای آن کشته شده است، آنچه او برای آن جنگیده و انان که برای رسیدن ب آن هدف به او وعده باری دادند و به وعده وفا کردند یا نکردند در طول تاریخ فراوان بوده و هستند و خواهند بود.

چرایی قیام امام حسین (ع)

بخش سوم

اگر کسی بخواهد تنها با تتبع در سی سال تاریخ اسلام، حادثه سال شصت و یک هجری قمری را تحلیل کند ممکن است به چنین نتیجه ای برسد.

از نیمه دوم خلافت عثمان تا پایان دورا حکومت معاویه به تدریج اصول یا بعضی از اصول رژیم حکومت اسلامی دگرگون شد و به اصطلاح مسلمانان بدعت ها در دین پدیدار گشت. در حکومت معاویه این دگرگونی به نقطه اوج خود رسید. از آن جمله عدالت که رکن اصلی این دین است تقریبا منسوخ گردید. قتل ها، تبعیدها، مصادره اموال بدن مجوز شرعی یا به استناد مجوز های قابل انتقاد، شکنجه و آزار به خاطر گرویدن به مذهبی خاص، یا داشتن طرز تفکری مخصوص رواج بافت. ظهور بدعت ها سبب پدید  امدن و رشد سریع مردم نازاضی شد و جماعه عربستان ان روز را مهیای شورش ساخت. اما در سراسر زندگی معاویه مانعی بزرگ مجال نمی داد ناخشنودان با وی یا با عاملان وی در بیفتند.

حسین ابن علی (ع) ، برادرش حسن ابن علی (ع) هر دو در این دوران زیسته اند. پدر شان علی ابن ابی طالب (ع) پس از جنگ هایی در برابر همین معاویه، تسلیم حکمیت شد و پس از قتل وی به دست فردی از خوارج، علم مبارزه به دست فرزند ارشد خانواده افتاد. حضرت ابا عبدالله نیز با برادر همکاری کرد اما کم لطفی یاران و بد عهدی ایشان امام مجتبی (ع) را مجبور به پذیرش صلح کرد.

چه عاملی در حاکمیت معاویه ابن ابی سفیان بود که اجازه نمی داد ناخشودان عکس العملی نشان بدهند و حتی حرکت های اصلاحگری با پشتوانه ریاست فردی از خاندان نبوت نیز کارگر نمی افتاد؟ این مانع بزرگ چه بود؟

چرایی قیام امام حسین (ع)

بخش چهارم

مانع بزرگی در بخش قبل به /ان پرداخته بودیم، قدرت مرکزی شام در سایه زیرکی و کاردانی زمامدار از یک سو و هوشیاری و شدت عمل حاکمان و ماموران آشکار ومخفی آنان از سوی دیگر بود. تسلط دستگاه بر اوضاع ، هر اجتماع مخالفی را در هم می ریخت و هر توطئه را در کوتاهترین مدت سرکوب می کرد.

مرگ معاویه و جانشینی فرزند یزید دریچه ای به رویمردم ناراضی گشود. انان فرصتی یافتند تا گرد هم آیند ویزید را که گذشته از شرایط اخلاقی لازم برای عهده داری خلافت، برخلاف رژیم معمول اسلامی عهده دار حکومت شده بود را براندزند، و خلافت را به مسیر نخستین خود ، انتاب پیشوا از راه اجماع امت، مراجعه به آرا عمومی ، برگردانند و چندان که بتوانند بدعت ها را نسخ نمایند.

به ظاره هدف ناخشنودان و مخالفان همچین چیزی بود. اما از سوی دیگر حکومت تازه دمشق که بر پایه قدرت موروثی و بر خلاف سیرت مسلمانی ، بنا گردیده بود، می خواست تا هر چه زودتر اساس سلطنت نوپا و نوبنیاد خود را محکم نماید.

طبیعی ست که در چنین موقعیت، نخستین اقدام او مطیع ساختن ایالت های اسلامی که بخش عظیمی از آن را حجاز و عراق تشکیل میداد، باشد. این ها باید تابع دمشق می شدند و راه این کار نیز  بیعت گرفتن از نامزدهای احتمالی خلافت در این ایالت ها و تسلیم کردن انان بود.

حجاز و عراق یعنی چه؟ چرا این دو مهم بودند؟ در فراخنای جهان اسلام آن روزها که به یمن فتوحات لسکر اسلام تا خراسان ایران و مرز روم غربی نیز رسیده بود، چرا حجاز و کوفه آن همه مهم بودند؟ دلیلش را باید در شهر های مهم این دو جست. در بخش بعدی به این پرسش دقیتر خواهیم نگریست.

چرایی قیام امام حسین (ع)

بخش پنجم

درباره اهمیت حجاز و عراق صحبت کردیم. اما چرا این دو منطقه برای جهان اسلام ان عصر این اندازه اهمیت داشت؟ یزید برای استمرار حکومت نوپای خود چه نگرانی هایی درباره این دو منطقه داشت؟

حجاز اهمیت معنوی خاصی داشت. مردم ان در دیده مسلمانان ارج مخصوصی داشتند. اسلام در شهر مکه اشکار شد. قبله مسلمانان و زیارتگاه هر ساله اناندر این شهر قرار داشت. از سوی مدینه شهر خلافت رسول الله (ص) بود. مدینه مقر پیغمبری و خلافت ایشان بود. سی و پنج سال کارهای حوز اسلامی در این شهر حل و فصل می شد. قبر  پیغمبر و مسجد  او که مسلمانان بدان ارج فراوان می نهادند در این شهر قرار داشت. تصمیم گیران دمشقی باید به این دو شهر نگاه مخصوصی می کردند. آنان موقعیت این شهرها را خوب می دانستند اما نکته اینجا بود که یزید انگار زیاد نگران مکه و مدینه نبود.

سید جعفر شهیدی در قیام امام حسین (ع) می نویسد : مسلم است که سیاست پیشگان دمشق موقعیت این شهرها را به خوبی می دانستند اما اطمینان داشتند که از جانب مکه خطری متوجه انان نیست. زرا گروهی بزرگ از خویشاوندان حکومت جدید یعنی بنی امیه در آن شهر به سر می برند. این قبیله با دیگر قبیله ها پیوند خویشاوندی و یا زناشویی داشت و رعایت سنت های قبیله ای مانع می شد بیگانه را بر خویش ترجیح دهند.

از سیو مدینه نیز چندان نگران نبودند ززیرا سال ها پیش مهاجرانی از تیره ابوسفیان و نیای او و دوست داران انان به این شهر آمده بودند و و انان هیپگاه طرف بنی امیه را به خاطر بنی هاشم یا دیگر تیره ها رها نمی کردند. کارشکنی امویان پس از قتل عمر ( خلیفه دوم) در راه خلافت علی (ع) به هنگام تشکیل ورای شش نفری و انتخاب عثمان نمونه ای از قدرت این دسته در این شهر است.

اما نظر دستگاه حکومت دمشق درباره عراق چگونه بود؟

چرایی قیام امام حسین (ع)

بخش ششم

اما عراق سرزمین متفاوتی بود. در جریان لشکرکشی عمر خلیفه دوم به ایران و سپس روم بسیاری از صحابه به عراق کوچ کرده بودند و در جریان این کوچ و ثروت هنگفتی که از راه کسب غنائم جنگی به دست اورده بودند در دو شهر بصره و کوفه سکونت گزیده و رونق این دو شهر و تاثیرشان بر روند تصمیم سازی جهان اسلام اگر بیشتر از مکه و مدینه نبود، کمتر نیز نبود. از سویی تاریخ درگیری های پیش  و پس از اسلام در جهان عرب نشان می دهد که عدم توازن مضری و یمانی علت قابل ذکری ست. سید جعفر شهیدی در قیام امام حسین (ع) می نویسد : تنها ایالتی که حکومت تازه از آن نگرانی داشت عراق و از تنها نامزد خلافت که می ترسید حسین ابن علی (ع) بود. زیرا در عراق از سال ها پیش کفه تیره اموی وزنی نداشت و عراق دیده به بنی هاشم دوخته و از بنی امیه ناخشنود بود. آشوب سال های آخر خلافت عثمان که به مشته شدن او منتهی گشت، رویاروی ایستادن دو شهر بصره و کوفه در خلافت امام علی (ع) ، جنگی که معاویه پدر یزید را تا آستانه سقوط راند، جدا شدن تیره بزرگی از مسلمانان پارسا از امت اسلام و درگیرری و کشتار انان همه در این منطقه پی ریزی گردید. یزید سخن پدر خود را به خازر داشت که به او گفته بود : اگر عراقیان هر روز از تو بخواهند حاکمی را عزل و حاکمی را نصب کنی، بپذیر؛ زیرا عوض کزدن حاکم اسان تر است تا رویاروی ایستادن با صد هزار شمشیر.

چرایی قیام امام حسین (ع)

بخش هفتم

با توجه به موقعیت منطقه ای حجاز و عراق سئوال مهم ان بود که چه کسانی می توانند رهبری این مناطق را به عهده بگیرند؟ اصولا آیا رقیب قابل ذکری در میان بود؟

هنگامی که یزید به پادشاهی رسید سه رقیب سرسخت دداشت. سه تن از فرزندان صحابه که  هر سه در مدینه به سر می بردند. حسین پسر علی، عبدالله پسر زبیر و عبد الله پسر عمر. مسلم بود که پسر زیبر و پسر  عمر آن شایستگی را که حسین ابن علی (ع) داشت، نداشتند. پدر حسین ابن علی (ع) سابق در اسلام، داماد پیغمبر، شوهر دختر او؛ سال ها در عراق خلافت کرده بود. رفتار ابا عبدالله (ع) با مردمان عهد معاویه ، بزرگواری و بزرگ منشی وی، آزادگی و آزادمردی او، عراقیان را شیفته اش ساخته بود.

به پا خاستن او و دعوت عراقیان از وی می توانست برای دمشق فاجعه بیافریند. یزید می دانست که عراقیان دلداده مرام حسین ابن علی و پدر و برادر وی هستند. عراق عرب و عراق عجم هر دو در جنگ های صفین و پس از آن در رویارویی معاویه با امام مجتبی (ع) طرفدار بنی هاشم بودند و بسیاری از زخم خوردگان حاکمیت معاویه اکنون آمده بودند تا انتقام خون های ریخته خود را بستانند. یزید اینها را می دانست. او باید کاری می کرد تا حسین ابن علی را به فرمان اورد یا کار او را بسازد تا بار دیگر عراقی ها سر جایشان بنشینند و جنگی نظیر آنچه در صحرای صفین رخ داد تجدید نگردد. اما حسین ابن علی (ع) در مدینه بود و هنوز کاری نکرده بود. از سویی انتساب او به خاندان رسالت و اینکه تنها بازمانده از اصحاب ل عبا بود .که پسامبر بسیار درباره او سفارش ها نموده بود کار را برای او سخت تر کرده بود؟

یزید ابن معاویه برای اینکه بتواند مسئله حسین ابن علی (ع) را حل کند چه کرد؟

چرایی قیام امام حسین (ع)

بخش هشتم

سید جعفر شهیدی در کتاب قیام امام حسین (ع) می نویسد : آن نامه تند که یزید در نخستین روزهای خلافت برای حاکم مدینه نوشت نتیجه همین احساس خطر نسبت به حسین ابن علی (ع) بود. اگر یزید بی آنکه آشوبی برخیزد و پیش از آنکه حسین ابن علی (ع)  متوجه عراق شود و پیش از آنکه عراقیان بتوانند با او ارتباطی برقرار کنندف موفق می شد؛ کار پسر زبیر و فرزند عمر و دیگر دیده دوختگان به خلافت نیز پایان می یافت. و انقلاب پیش از آنکه رشد کند در نطفه خفه می گردید. برای همین است که یزید بیشتر فشار خود را بر حسین ابن علی (ع) وارد آورد. اما پیش بینی دمشق چناچه انتظار میرفت نحقق نیافت. حسین نه در مدینه بیعت کرد و نه در آنجا یا در مکه کشته شد. از مدینه به مکه و از مکه به عراق رفت تا کاری را که پدر و سپس برادرش آغاز کردند و ناتمام ماند به پایان برساند. دمشق از راه توطئه چینی شکست خورد.

حکومت نوپا نتوانست مهمترین مدعی برابر خود را مهار کند. او هجرت کرده بود. پیام این هجرت به تمامی ناخشنودان و مخالفان حکومت نو پا رسیده بود و فاجعه در حال رخ دادن بود. افزایش وسعت دامنه خطر باعث شد که به فکر استفاده از نیروی نظامی بیفتند. حال که مدعی از دست رفته بود باید مقصد را کنترل می کرد. مقصد کوفه بود. شهری نیمه نظامی با چینش قبیله گونه، و هر قبیله ای محله ای در قرق؛ شهری که تمایلات ضد اموی در آن بیشتر بود و تمایل به بنی هاشم رو به فزونی. مماشات حاکم کوفه که از صحابی رسول الله (ص) و از انصار بود باعث شد تا رییس دمشق فراندهی لایق و سخت دل به عراق بفرستد. او که امتحانش را در بصره پس داده بود به سوی کوفه گسیل شد و در اولین اقدام نخست نماینده حسین ابن علی (ع) جناب مسلم ابن عقیل را به شهادت رساند. کشته شدن مسلم ابن عقیل که فرستاده و پسر عموی ابا عبدالله بود به همراه تنی چند از هواداران او در واقع زهر چشم حاکم جدید کوفه به حساب می آمد. با این زهر چشم او راه را برای خاتمه دادن به قائله حسین (ع) نیز گشود و آنچنان شد که کار حسین ابن علی (ع) و یاران او را نیز پایان داد.

این خلاصه آنچه درباره علت این حادثه می توانستیم بنویسیم بود اما باز هم سئوالی باقی می ماند که پاسخش در آنچه نوشته شد نیست. در قسمت های آینده به این سئوال مهم خواهیم پرداخت.


بیشتر بخوانید:

محیط سیاسی قبل از قیام امام حسین
زندگی نامه امام حسین
شرح دعای عرفه

 

 

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست