قرآن معجزهء جاویدان
قرآن معجزهء جاویدان
قرآن معجزهء جاویدان
اعجاز قرآن، هم از جنبۀ شیوایی عبارات و فصاحت و بلاغت بی نظیر است، هم از جهت معارف ناب و مفاهیم بلند که فراتر از اندیشۀ هر بشري است، هم به سبب جامعیت بی نظیر این کتاب که تبیان هر چیز است و هرگز کهنه نمی شود و مشمول مروز زمان نمی گردد و از طراوت آن کاسته نمی شود. امیر المومنین (ع) در خطبه 156 با نظر به این موضوع می فرمایند: کثرت بازگو شدن و شنیدن هرگز آن را کهنه نمی کند.
ایشان در خطبه 198 قرآن را چشمه ای همیشه جوشان، دریای ژرفا ناپیدا، باغ و بوستان حق و سرچشمهء دانش معرفی می کند.
در خطبه اول نهج البلاغه از کلام الله به عنوان میراث ماندگار رسول الله (ص) نام برده و می فرمایند: پیامبر، همچون پیامبران گذشته چیزي در میان شما بر جاي گذاشت و شما را به حال خود رها نکرد، کتاب پروردگارتان که میان شماست و حلال و حرام خدا را بیان کرده است.
در خطبه 167 قرآن را کتاب هدایتگری معرفی می کند که خیر و شر را به روشنی بیان کرده و ضمن آن می فرمایند که راه خیر پیش گیرید تا به گمراهی نیفتید.
در خطبه 169 کلام الله را کتاب ناطق می دانند و در خطبه 198 ختم کلام کرده و فرموده اند : خداوند بر پیامبر کتابی نازل کرده که چراغ های آن هرگز خاموش نمی شود و روشنایی و فروغش از بین نمی رود. در خطبه 133 جمع هر دو معنا را با هم دارد آنجا که فرموده: کتاب خدا میان شماست، سخنگویی ست که زبانش از گویایی نمی افتد و خانه وبنایی است که پایه ها و ارکانش هرگز فرونمی ریزد.
شوشتری در جلد سیزدهم از یهج الصباغه فی نهج البلاغه از صحابه امام صادق (ع) جناب هشام بن حکم علیه الرحمه نقل می کند روزی ابن ابی العوجاء، ابوشاکر دیصانی، عبدالملک بصري و ابن مقفّع (که همه دیدگاه هاي انحرافی و ضد دین داشتند) کنار خانۀي خدا نشسته بودند و حاجیان و قرآن را مسخره می کردند. تصمیم گرفتند که همۀي قرآن را به چهار بخش تقسیم کند و هر کدام یک سال در سهم مخصوص خود دقت و کاوش کنند و تناقض ها و نادرستی هاي قرآن را پیدا کنند و سال بعد در همان جا همدیگر را ملاقات کنند، در حالی که همهء قرآن را نقد و نقض کرده و نبوت پیامبر و اسلام را باطل ساخته اند! با این قول و قرار از هم جدا شدند. سال بعد در همان جا یکدیگر را ملاقات کردند. هر کدام آیه اي را عنوان کردند که وقتی در مطالعه، به این آیه رسیدند، چنان در اعجاز و شیوایی و فصاحت و معناي بلند آن غرق شدند که دیگر نتوانستند سراغ آیه هاي دیگر بروند. آن چهار آیه انگار یوسف(80)، حج(73)، انبیاء(22) و هود(44) بودند. در همین گفتگو بودند که امام صادق (ع) به جمع آنان گذر کرد و آیهء قُل لَئِنِ اجتَمَعَتِ الاِنسُ وَ الجِنّ… را با مضمون ناتوانی جنّ و انس از آوردن کلامی مانند قرآن حتی اگر همه گرد هم آیند را بر آنان خواند. آنان با شگفتی به هم نگریستند و به هم گفتند: اگر اسلام حقیقتی داشته باشد، قطعاً جانشین محمّد همین شخص باید باشد که هرگاه او را دیده ایم، هیبت او ما را گرفته است. آنگاه در حالی که به عجز خویش اعتراف می کردند، متفرّق شدند.