شعر نظامی در مورد آیه 164 سوره بقره

شعر نظامی در مورد آیه 164 سوره بقره

شعر نظامی در مورد آیه 164 سوره بقره

شعر نظامی در مورد آیه 164 سوره بقره

آیه 164 سوره بقره :

این آیه بیان آن است که پدیده های طبیعت و نمایشی که از صحنه عالم لحظه لحظه بازی می شود همه برای بکارگیری خرد است و این آیات با تماشاییان از عجایب آثار خویش سخن می گویند چنانکه نظامی از زبان حق تعالی گفته است :

از آن دیبا که می بستم طرازش

نمودم نقش های دلنوازش

شاعر نوپرداز و درویش قلندر امریکایی والت ویتمن نیز به این آیه نظر داشته است انگار،رآنگاه که سروده است :

عجب دارم از مردمی که معجزه را انکار می کنند،

در حالی که من در جهان جز مهجزه هیچ نمی بینم،

خواه در خیابان های منهتن راه بروم،

یا نگاهم را از سقف خانه ها به آسمان بیندازم،

یا با پاهای برهنه در کنار ساحل بر لب آب گام بردارم،

یا در بیشه ای زیر درختان بنشینم،

یا هنگام روز با کسی که دوستش دارم گفتگو کنم،

یا شب هنگام با او به بستر بروم،

یا به مسافرانی که در قطار مقابل من نشسته اند نگاه کنم،

یا تماشا کنم زنبورهای عسل را

که در عصر تابستان در اطراف کندو بال می زنند و زمزمه می کنند،

یا چهارپایان را بنگرم که در صحرا می چرند،

یا در پرواز پرندگان و حشرات شگفت انگیز خیره شوم،

یا شگفتی غروب،

یا شگفتی ستارگان که خاموش اند و می درخشند،

یا نظاره کنم انحنای باریک مه نو را در بهار،

اینها و هر آنچه دیگر هست؛

برای من معجزه است

همه با هم و هر یک به تنهایی.

برای من هر لحظه از تاریک – روشن صبح یا غروب یک معجزه است

هر متر مکعب فضا یک معجزه است

هر مترمربع سطح زمین غرق در معجزه است،

دریا را یک معجطه ممتد می بینم،

و صخره های ساحل را

و جنبش امواج و کشتی ها و مسافرانش را.

معجزاتی از ایناه عجیب تر چه خواهد بود؟

این نگاه را عطار نیشابوری در منطق الطیر نیز به بیانی دیگر داشته است :

آسمان چون خیمه ای بر پای کرد

بی ستون کرد و زمینش جای کرد

عنکبوتی را به حکمت دام داد

صدر عالم را درو آرام داد

در زمستان سیم آرد در نثار

زر فشاند در خزان از شاخسار

چون زمین بر پشت گاو استاد راست

گاو بر ماهی و ماهی در هوا ست

پس همه بر چیست؟، ب هیچ است و بس

هیچ هیچ است، اینهمه هیچ است و بس

فکر کن در صنعت آن پادشاه

کاینهمه بر هیچ می دارد نگاه

عرش و عالم جز طلسمی بیش نیست

او ست و بس، این جمله اسمی بیش نیست

 

پس از او مولانا جلال الدین محمد بلخی نه اینان را اعجاب که شگفت ترین واقعه عالم را آن می داند که از دل خاک و از اعماق خائوس یا هیولای عالم، زاده می شود و دعوی خدایی می کند :

چه ها ست در شکم این جهان پیچاپیچ

کز او بزاید انا الحق و بانگ سبحانی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست