زندگی نامه امام حسین

زندگی نامه امام حسین

زندگی نامه امام حسین

زندگی نامه امام حسین

 

زندگی نامه امام حسین ( علیه السلام) در این مقاله به صورت خلاصه:

 

بخش اول

نچه در ادامه می خوانید نگاهی بسیار گذرا و گاهشمارانه به زندگی امام سوم شیعیان مطابق اقوال مشهور علمای شیعه می باشد. سعی بر آن شده این چند قسمت بیشتر ناظر بر بیان تاریخی سیره نویسان تهیه و تدوین گردد و تا حد امکان از تحلیل های تاریخی صرفه نظر شده است.

 

 

 

  • ولادت :

طبرسی در اعلام الوری آورده که در روز سوم ماه شعبان سال چهارم هجرت دومين فرزند برومند حضرت على وفاطمه(درود خدا بر ايشان باد)  در خانه وحى و ولايت چشم به جهان گشود . چون خبر ولادتش به پيامبر گرامى اسلام (ص ) رسيد، به خانه حضرت على و فاطمه (سلام الله علیهما)  آمد و اسما  را فرمود تا كودك را بياورد. این اسما طبق روایت شیخ طوسی در جلد اول آمالی ممکن است دختر یزید ابن سکن انصاری باشد.  اسما او را در پارچه اى سپيد پيچيد و خدمت رسول  اكرم (ص ) برد و آن گرامى به گوش راست او اذان و به گوش چپ او اقامه گفت. در معانی الاخبار آمده که در  روزهاى اول  و به احتمال زیاد در  هفتمين روز ولادت با سعادتش , امين وحى الهى حضرت جبرئيل فرود آمد و  گفت : سلام خداوند بر تو باد اى رسول خدا, اين نوزاد را به نام پسر كوچك هارون شبير كه به عربى حسين خوانده مي شود نام بگذار. چون على براى تو به سان هارون براى موسى بن عمران است , جز آن كه تو خاتم پيغمبران هستى . و به اين ترتيب نام پرعظمت حسين از جانب پروردگار, براى دومين فرزند فاطمه (س) انتخاب شد . به روز هفتم ولادتش , فاطمه زهرا كه سلام خداوند بر او باد , گوسفندى را براى فرزندش به عنوان عقيقه  ذبح کرد و سر آن حضرت را تراشيد و هم وزن موى سر او نقره صدقه داد. این نکته قابل ذکر است که نام فرزندان حضرت هارون در زبان عبری شبر ، شبیر و مبشر بود که به فرموده پیام آور وحی بر همان وزن و همان معنا در زبان عربی به ترتیب نام های حسن، حسین و محسن برای فرزندان پسر امیرالمومنین و سیده نسا العالمین در نظر گرفته شد.

 

بخش دوم

زندگی نامه امام حسین

زندگی نامه امام حسین

  • رابطه امام حسین(ع) و پیامبر اکرم (ص) :

از ولادت حسين بن على (ع ) كه در سال چهارم هجرت بود تا رحلت رسول الله (ص ) كه شش سال و چند ماه بعد اتفاق افتاد, مردم از اظهار محبت و لطفى كه حضرت ختمی مرتبت (ص) درباره اباعبدالله (ع ) ابراز ميداشت ، به بزرگوارى و مقام شامخ پيشواى سوم آگاه شدند . در جلد اول مقتل خوارزمی و همچنین از شیخ صذوق در کمال الدین نقل شده که سلمان فا رسى مي گويد : ديدم كه رسول خدا (ص) حسين (ع ) را بر زانوى خويش نهاده او را مي بوسيد و مي فرمود: تو بزرگوار و پسر بزرگوار و پدر بزرگوارانى , تو امام و پسر امام و پدر امامان هستى , تو حجت خدا و پسر حجت خدا و پدر حجتهاى خدايى كه نُه نفرند و خاتم ايشان ، قائم ايشان (امام زمان ( عج ) مي باشد ). ترمذی در جلد پنجم از کتاب سنن خود از انس بن مالك روايت مي كند: وقتى از پيامبر پرسيدند كدام يك از اهل بيت خود را بيشتر دوست مي دارى , فرمود: حسن و حسين را.  بارها رسول گرامى حسن (ع ) و حسين (ع ) را به سينه مي فشرد وآنان را مي بوييد و مي بوسيد. ابوهريره كه از مزدوران معاويه و از دشمنان خاندان امامت است , در عين حال اعتراف مي كند كه : رسول اكرم را ديدم كه حسن و حسين را بر شانه هاى خويش نشانده بود و به سوى ما مي آمد، وقتى به ما رسيد فرمود هر كس اين دو فرزندم را دوست بدارد مرا دوست داشته , و هر كه با آنان دشمنى ورزد با من دشمنى نموده است.  عاليترين , صميميترين و گوياترين رابطه معنوى و ملكوتى بين پيامبر و حسين را ميتوان در اين جمله رسول گرامى اسلام(ص )خواند كه فرمود : حُسَینُ مِنِّی و أنَا مِن حُسَین ، (حسين از من و من ازحسينم)

بخش سوم :

زندگی نامه امام حسین

زندگی نامه امام حسین

شش سال از عمرش با پيامبر بزرگوار سپرى شد.  آن گاه كه رسول خدا (ص ) چشم از جهان فروبست و به لقاى پروردگار شتافت ؛ مدت سى سال با پدر زيست . پدرى كه جز به انصاف حكم نكرد ، و جز به طهارت و بندگى نگذرانيد ، جز خدا نديد و جز خدا نخواست و جز خدا نيافت . پدرى كه در زمان حكومتش لحظه اى او را آرام نگذاشتند .همچنان كه به هنگام غصب خلافتش جز به آزارش برنخاستند … در تمام اين مدت , با دل و جان از اوامر پدر اطاعت مي كرد.  در چند سالى كه حضرت على(ع ) متصدى خلافت ظاهرى شد ، حضرت حسين (ع) در راه پيشبرد اهداف اسلامى , مانند يك سرباز فداكار، همچون برادر بزرگوارش مي كوشيد. به گفته بسیاری از مورخین مانند  ابن جوزی در تذکره الخواص آمده که در جنگ هاى جمل ، صفين و  نهروان شركت داشت. به اين ترتيب  از پدرش اميرالمؤمنين(ع ) و دين خدا حمايت كرد و حتى گاهى در حضور جمعيت به غاصبين خلافت اعتراض مي كرد. در زمان حكومت عمر , امام حسين (ع) وارد مسجد شد، خليفه دوم را بر منبر رسول الله (ص ) مشاهده كرد كه سخن ميگفت . بي درنگ از منبر بالا رفت و فرياد زد: از منبرپدرم فرود آی

 

بخش چهارم:

  • امام حسین (ع) و امام حسن(ع)

پس از شهادت حضرت على(ع) و  به فرموده رسول خدا(ص) و  وصيت اميرالمؤمنين (ع ) امامت و رهبرى شيعيان به حسن بن على (ع )، فرزند بزرگ علی ابن ابی طالب (ع) منتقل گشت و بر همه مردم واجب و لازم آمد كه به فرامين پيشوايشان امام حسن مجتبی (ع)  گوش فرادارند. ابا عبدالله (ع) كه دست پرورده دامان  وحى محمدى و ولايت علوى بود , همراه و همكار و همفكر برادر شد. چنان كه وقتى بنا بر مصالح  اسلام و جامعه مسلمانان و به دستور خداوند بزرگ , معاويه صلح كند و آن همه ناراحتي ها را تحمل نمايد , امام حسين(ع) شريك رنج هاى برادر بود و چون ميدانست كه اين صلح به صلاح اسلام و مسلمين است , هرگز اعتراض به برادر نداشت . شیخ مفید در الارشاد آورده این اطاعت در حدی بود که حتی يك روز كه معاويه ، در حضور امام حسن (ع ) وامام حسين (ع ) دهان آلوده اش را به بدگويى نسبت به امام حسن (ع ) و پدر بزرگوارشان اميرمؤمنان (ع )گشود، امام حسين (ع ) به دفاع برخاست تا سخن در گلوى معاويه بشكند و سزاى ناهنجاريش را به كنارش بگذارد ، ولى امام حسن (ع ) او را به سكوت و خاموشى فراخواند , امام حسين (ع ) پذيرا شد و به جايش بازگشت ، آن گاه امام حسن (ع ) خود به پاسخ معاويه برآمد , و با بيان ى رسا و كوبنده خاموشش ساخت . در این دوران بیشتر به امور مادی جهان شیعه رسیدگی می کردند و تحت اوامر برادر بزرگ شان به رتق و فتق امور مسلمین می پرداختند.

 

بخش پنجم:

  • امام حسین (ع) در زمان معاویه

چون امام حسن(ع) (سلام خدا و فرشتگان خدا بر او باد ) از دنيا رحلت فرمود ، به فرموده رسول خدا (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و وصيت حسن بن على (ع )، مسئولیت  امامت و رهبری شيعيان به امام حسين (ع ) منتقل شد و از طرف خدا مأمور رهبرى جامعه گرديد . امام حسين (ع ) مي ديد كه معاويه با اتكا به قدرت اسلام، بر اريكه حكومت اسلام به ناحق تكيه زده ؛ سخت مشغول تخريب اساس جامعه اسلامى و قوانين خداوند است و از اين حكومت پوشالى مخرب به سختى رنج مي برد، ولى نمي توانست دستى فراز آورد و قدرتى فراهم كند تا او را از جايگاه حكومت اسلامى پايين بكشد, چنانچه برادرش امام حسن (ع ) نيز وضعى مشابه او داشت . امام حسين (ع ) مي دانست اگر تصميمش را آشكار سازد و به سازندگى قدرت بپردازد ، پيش از هر جنبش و حركت مفيدى به قتلش مي رسانند , ناچار دندان بر جگر نهاد و صبر را پيشه ساخت كه اگر بر مي خاست ، پيش از اقدام به هر عملی با دسیسه ای كشته مي شد بدون اینکه از اين كشته شدن هيچ نتيجه اى گرفته  شود. بنابراين تا معاويه زنده بود، چون برادر زيست و علم مخالفت هاى بزرگ نيفراخت , جز آن كه گاهى محيط و حركات و اعمال معاويه را به باد انتقاد مي گرفت و مردم رابه آينده نزديك اميدوار مي ساخت كه اقدام مؤثرى خواهد نمود . در تمام طول مدتى كه معاويه از مردم براى ولايتعهدى يزيد بيعت مي گرفت، ابا عبدالله (ع)  به شدت با اومخالفت كرد و هرگز تن به بيعت صوری با يزيد نداد و وليعهدى او را نپذيرفت . در جلد دوم کشف الغمه نقل شده  که  حتى گاهى سخنانى تند به معاويه گفت و يا نامه اى كوبنده براى او نوشت . معاويه هم در بيعت گرفتن براى يزيد , به او اصرارى نكرد و امام حسین (ع) همچنین و با این روش به عملکرد خود ادامه داد تا اینکه معاویه از دنیا رفت.

 

بخش ششم :

  • قیام امام حسین (ع)

يزيد پس از معاويه بر تخت حكومت اسلامى تكيه زد و خود را اميرالمؤمنين خواند و براى اين كه سلطنت ناحق و ستمگرانه اش را تثبيت كند، مصمم شد براى نامداران و شخصيتهاى اسلامى پيامى بفرستد و آنان را به بيعت با خويش بخواند. به همين منظور نامه اى به حاكم مدينه نوشت و در آن يادآور شد كه براى من از حسين ابن علی (ع ) بيعت بگير و اگر مخالفت نمود او را به قتل  برسان . حاكم اين خبر را به امام حسين (ع )رساند و جواب را مطالبه نمود. در مقتل خوارزمی و مقتل لهوف سید ابن طاووس آمده که امام حسين (ع) فرمودند:  انا لله و انا اليه راجعون و على الاسلام السلام اذا بليت الامة براع مثل يزيد : آن گاه كه افرادى چون يزيد( شرابخوار و قمارباز و بي ايمان و ناپاك كه حتى ظاهر اسلام را هم مراعات نمي كند) بر مسند حكومت اسلامى بنشيند, بايد فاتحه اسلام را خواند. زيرا اين گونه زمامدارها با نيروى اسلام و به نام اسلام ، اسلام را از بين مي برند.  امام حسين (ع ) مي دانست اينك كه حكومت يزيد را به رسميت نشناخته است ، اگر در مدينه بماند به قتلش مي رسانندش؛ لذا شبانه و مخفى از مدينه به سوى مكه حركت كرد. آمدن آن ابا عبدالله (ع) به مكه، و همچنین سرباز زدن ایشان از بيعت يزيد ، در بين مردم مكه و مدينه انتشار يافت  و اين خبر تا به كوفه هم رسيد. كوفيان ازامام حسين (ع ) كه در مكه به سر مي برد دعوت كردند تا به سوى آنان آيد و زمامدار امورشان باشد . ایشان پسر عموی خویش جناب مسلم بن عقيل را به كوفه فرستاد تا حركت و واكنش اجتماع كوفى را از نزديك ببيند و برايش بنويسد. مسلم به كوفه رسيد و با استقبال گرم و بي سابقه اى روبرو شد, هزاران نفر به عنوان نايب امام  با وی  بيعت كردند. مسلم هم نامه اى به امام حسين (ع ) نگاشت و حركت فورى امام  را خواستار شد .

 

بخش هفتم:

قیام امام حسین(ع):

امام حسين (ع)  كوفيان را به خوبى مي شناخت  . بي وفايى و بي دينيشان را در زمان حكومت پدر و برادربزرگوار خویش ديده بود و مي دانست به گفته ها و بيعتشان با مسلم نمي توان اعتماد كرد.  ليكن براى اتمام حجت و اجراى اوامر پروردگار تصميم گرفت كه به سوى كوفه حركت كند. با اين حال تا هشتم ذيحجه ، يعنى روزى كه همه مردم مكه عازم رفتن به منى بودند  و هر كس در راه مكه جا مانده بود با عجله تمام مي خواست خود را به مكه برساند، آن حضرت در مكه ماند و در چنين روزى با اهل بيت و ياران خود، از مكه به طرف عراق خارج شد و با اين كار هم به وظيفه خويش عمل كرد و هم به مسلمانان جهان فهماند كه پسر پيغمبر امت ، يزيد را به رسميت نشناخته و با او بيعت نكرده، بلكه عليه او قيام كرده است.

 

يزيد كه حركت مسلم را به سوى كوفه دريافته و از بيعت كوفيان با او آگاه شده بود، ابن زياد را كه از پليدترين ياران يزيد و از كثيفترين طرفداران حكومت بنى اميه بود ، به كوفه فرستاد. عبید الله ابن زياد از ضعف ايمان و دورويى و ترس مردم كوفه استفاده نمود و با تهديد و ارعاب، آنان را از اطراف جناب مسلم پراكنده ساخت. اشتباهات رویکردی زعمای شیعه در کوفه در کنار بذل و بخشش های عمال حکومت ، کوفه را برای مسلم ابن عقیل ناامن می کردم. اسارت جناب هانی ابن عروه که میزبان مسلم ابن عقیل بودند و اقدام مسلم برای آزادسازی وی معادلات حاکم بر فضای کوفه  را تغییر داد. انتهای مسئله آن شد که یاران در مبارزه خیابانی و شهری مسلم را گم کرده و وی تنها شد و به خانه زنی به نام طوعه پناه برد. پسر او مکان مسلم ابن عقیل را لو داد و مسلم به تنهايى با عمال ابن زياد به نبرد پرداخت  و پس از جنگى دلاورانه و شگفت , با شجاعت شهيد شد.(سلام خدا بر او باد )

ابن زياد جامعه دورو و خيانتكار و بي ايمان كوفه را عليه امام حسين (ع ) برانگيخت  و كار به جايى رسيد كه عده اى از همان كسانى كه براى امام (ع ) دعوتنامه نوشته بودند , لباس جنگ پوشيدند وسلاح برداشتند و  منتظر ماندند تا امام حسين(ع ) از راه برسد و به قتلش برسانند.

زندگی نامه امام حسین

 


بیشتر بخوانید:

دستان حیات بخش آب
غیبت صغری و نواب اربعه امام زمان
علم امام حسین به شهادت خود

 


بخش هشتم

قیام امام حسین (ع)

اباعبدالله (ع)  از همان شبى كه از مدينه بيرون آمد و در تمام مدتى كه در مكه اقامت گزيد و در طول راه مكه به كربلا، تا هنگام شهادت ؛ گاهى به اشاره ، گاهى به صراحت، اعلان ميداشت كه : مقصود من از حركت ، رسوا ساختن حكومت ضد اسلامى يزيد و برپاداشتن امر به معروف و نهى از منكر و ايستادگى در برابر ظلم و ستمگرى است و جز حمايت قرآن و زنده داشتن دين محمدى هدفى ندارم و اين مأموريتى بود كه خداوند به او واگذار نموده  بود.  حتى اگر به كشته شدن خود و اصحاب و فرزندان و اسيرى خانواده اش اتمام پذيرد .

رسول گرامى(ص ) و اميرمؤمنان (ع ) و حسن بن على(ع ) پيشوايان پيشين اسلام , شهادت امام حسين (ع ) را بارها بيان فرموده بودند . حتى در هنگام  ولادت ابا عبدالله (ع)، حضرت ختمی مرتبت (ع) شهادت ایشان را به اشاره بیان کرده بودند.

 

خبر شهادت امام حسين (ع ) در كربلا به قدرى در اجتماع اسلامى مورد گفتگو واقع شده بود كه عامه مردم از پايان اين سفر مطلع بودند. چون جسته و گريخته , از رسول الله (ص ) و اميرالمؤمنين (ع ) و امام حسن بن على (ع ) و ديگر بزرگان صدر اسلام شنيده بودند . بدين سان حركت امام حسين (ع ) با آن درگيري ها و ناراحتي ها احتمال كشته شدنش را در اذهان عامه تشديد كرد. به ويژه كه خود در طول راه مي فرمود : من كان باذلا فينا مهجته و موطنا على لقاء الله نفسه فلي رحل معنا . هر كس حاضر است در راه ما از جان خويش بگذرد و به ملاقات پروردگار بشتابد، همراه ما بيايد. لذا در بعضى از دوستان اين توهم پيش آمد كه حضرتش را  از اين سفر منصرف سازند. غافل از اين كه فرزند على بن ابى طالب (ع) از ديگران به وظيفه خويش آگاه تر است و هرگز از آنچه خدا بر عهده او نهاده، دست نخواهد كشيد .

 

بخش نهم

قیام امام حسین (ع)

بارى امام حسين (ع ) با همه اين افكار و نظريه ها كه اطرافش را گرفته بود به راه خويش ادامه داد و كوچكترين خللى در تصميمش راه نيافت . سرانجام رفت و شهادت را دريافت . نه خود تنها، بلكه با اصحاب و فرزندان كه هر يك ستاره اى درخشان در افق اسلام بودند، رفتند و كشته شدند و خون هايشان شن هاى گرم دشت كربلا را لاله باران كرد تا جامعه مسلمانان بفهمد يزيد (باقيمانده بسترهاى گناه آلود خاندان اميه ) جانشين رسول خدا نيست  و اساسا اسلام از بنى اميه و بنى اميه از اسلام جداست . راستى هرگز انديشيده ايد اگر شهادت جانگداز و حماسه آفرین امام حسين (ع ) به وقوع نمي پيوست و مردم يزيد را خليفه پيغمبر (ص) مي دانستند  و آن گاه اخبار دربار يزيد و شهوت راني هاى او و عمالش را مي شنيدند، چقدر از اسلام متنفر مي شدند.  زيرا اسلامى كه خليفه پيغمبرش يزيد باشد، به راستى نيز تنفرآور است. خاندان پاك حضرت امام حسين (ع ) نيز اسير شدند تا آخرين رسالت اين شهادت رابه گوش مردم برسانند .و شنيديم و خوانديم كه در شهرها، در بازارها، در مسجدها، در بارگاه متعفن پسر زياد و دربار نكبت بار يزيد, هماره و همه جا دهان گشودند وفرياد زدند, و پرده زيباى فريب را از چهره زشت و جنايتكار جيره خواران بنى اميه برداشتند و ثابت كردند كه يزيد سگباز وشرابخوار است ، هرگز لياقت خلافت ندارد و اين اريكه اى كه او بر آن تكيه زده جايگاه او نیست. سخنانشان رسالت شهادت حسينى را تكميل كرد ، طوفانى در جانها برانگيختند، چنان كه نام يزيد تا هميشه مترادف با هر پستى و رذالت و دنائت گرديد و همه آرزوهاى طلايى و شيطانيش چون نقش بر آب گشت.

سعی کردیم در این مقاله زندگی نامه امام حسین (ع) را به صورت خلاص و کامل برایتان بیان کنیم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این فیلد را پر کنید
این فیلد را پر کنید
لطفاً یک نشانی ایمیل معتبر بنویسید.

فهرست