حکایت مولانا در مورد آیه 152 سوره بقره
حکایت مولانا در مورد آیه 152 سوره بقره
حکایت مولانا در مورد آیه 152 سوره بقره:
در این گونه پست های یک آیه از قرآن با ادبیات مورد بررسی قرار گرفته است.
دو فرمان ذوق آفرین و یک نهی مِهین در آیه؛ فرمان نخست که مرا یاد کنید تا یادتان کنم، سپس خدا و نعمت های او را سپاس دارید و نهی پایانی اینکه هیچ گاه کفران نعمت نکنید.
عرفا می گویند نخست خدا ما را یاد می کند و یاد اوست که ما را به ذکر مشغول میدارد. از سویی هیچ رذیلتی به قدر ناسپاسی از قدر آدمی نمی کاهد.
مقصود از ذکر خداوند بر زبان آوردن کلماتی و نامها و اوصافی از خداوند نیست، چنانکه خداوند نیز وقتی ذکر ما می کند چنین نیست که نام ما را به کرّات بر زبان آورد. یاد کردن ما باید نشان عشق و آرزوی دیدار و شوق به حضور و اشتغال به اوامر و نواهی معشوق باشد. ذکر خداوند از ما این است که ما را مشمول رحمت و نعمت خود قرار می دهد و اگر شایسته تر باشیم به حضور خود می پذیرد.
بابا طاهر عریان می گوید : الذِّکرُ خَبَرُ الذِّکر یعنی ذکری که ما می کنیم از حق، نشان آن است که حق ما را یاد کرده است. مولانا همین نکته را در حکایت زیر آورده است :
آن یکی الله می گفتی شبی
تا که شیرین گردد از ذکرش لبی
گفت شیطانش : خمش ای سخت رو
چند گویی آخر ای بسیار گو
می نیاید یک جواب از پیش تخت
چند الله می زنی با روی سخت؟
او شکسته دل شد و بنهاد سر
دید در خواب او خضر را در خضر
گفت : هین! از ذکر چون وامانده ای؟
چه پشیمانی از آن کش خوانده ای؟
گفت : لبیکم نمی آید جواب
زان همی ترسم که باشم ردّ ِ باب
گفت خضرش که خدا گفت این به من
که برو با او بگو ای ممتحن
نی که آن الله ِ تو لبیک ِ ماست؟
آن نیاز و سوز و دردت پیک ِ ماست؟
نی تو را در کار، من آورده ام؟
نی که من مشغول ذکرت کرده ام؟
ترس و عشق ِ تو کمند لطف ماست
زیر هر یاربّ ِ تو لبیک ِ ماست