تفسیر مولانا از آیات 264 و 265 بقره
تفسیر مولانا از آیات 264 و 265 بقره
تفسیر مولانا از آیات 264 و 265 بقره و همچنین سعدی
آیات 264 و 265 سوره بقره :
در این آیات دو پرده از دو گونه صدقه در پیش روی ماست؛ پرده ای احسان به صدق و اخلاص و دیگری صدقه به روی و ریا. احسان و صدقه با تحقیر و اذیت و منت گذاشتن و ازار در حقیقت نه دانه فشاند روی زمین نامناسب که دانه فشاند روی سنگی ست که فقط مختصری غبار روی آن نشسته و اگر بارانی ببارد هیچ رویش و رشدی نخواهد داشت. در حالی که بخشش از سر صدق و صفا دانه فشاند بر زمین حاصلخیزی ست که چه باران تند ببارد چه کم، دانه به ثمر رسیده و بار می دهد.
مولانا در قطعه ای رابطه میان بخشنده و گیرنده صدقات را به زیبایی بیان و ترسیم می کند:
بانگ می آید که ای طالب بیا
جود ، محتاج گدایان چون گدا
جود می جوید گدایان و ضعاف
همچو خوبان کآینه جویند صاف
چون گدا آیینه ِ جود است هان
دم بود بر روی آیینه زیان
زان سبب فرمود حق در وَ الضُّحَی
کای محمد بانگ کم زن بر گدا
به تعبیر مولانا اگر بخشنده بداند که او به جود و بخشش محتاج تر است تا ان فقیر، در این حال منتی نمی گذارد و منت پذیراست
جبران خلیل جبران می گوید: مبادا که بر گردن خود و بر گردن آن کس که شما را بخششی کرده است یوق اسارت نهید. خوش تر آن است که گیرنده و بخشنده هر دو با هم بر بال های آن هدیه پرواز کنند
به قول سعدی
چو انعام کردی، مشو خود پرست
که من سرورم دیگران زیر دست
چو بینی دعاگوی دولت هزار
خداوند را شکر نعمت گذار
که چشم از تو دارند مردم بسی
نه تو چشم داری به دست کسی
گره بر سر بند احسان مزن
که این رزق و شید است و آن مکر و فن
حضرت ابراهیم مهمانی را به طعام دعوت کرد و چون در می یابد که آتش پرست است او را از خود می راند اما سروش الهی به ابراهیم عتاب می کند:
منش داده صد سال روزی و جان
تو را نفرت آمد از او یک زمان
گر او می برد پیش آتش سجود
تو واپس پرا می بری دست جود
عطار در تذکره الاولیا به نقل از شیخ ابوالحسن خرقانی آورده که آن کس که نزد خداوند به چانی ارزد ، نزد ابولاحسن به نانی ارزد. نانش دهید ، آبش دهید از ایمانش نپرسید
به قول مولوی
لب ببند و کف پر زر برگشا
بخل تن بگذار و پیش آور سخا
این سخا شاهی ست از سرو بهشت
وای او کز کف چنین سوری بهِشت