اشعار ایرانی در مورد آیه 115 سوره بقره
اشعار ایرانی در مورد آیه 115 سوره بقره
اشعار ایرانی در مورد آیه 115 سوره بقره:
آن معشوق که گوشه ی ابروی او را هیچ کس ندیده بود، اینک بر لب بام شش جهت مکان آمده و آواز در داده است که بهر هر سوی بنگرید، من پیوسته پیش رو یشما هستم
چه بهانه باید ان را که مرا ندیده باشد.
او که عین حضور و ظهور را در همه ذرات هستی دارد و به قول عطار نیشابوری چون نامتناهی ست وجودش در جایی به پایان نمی رسد تا وجود شی دیگری آغاز شود؛ بلکه هر چه پیش روند او هست و از اینرو گفته اند که غیرتش ، غیر در جهان نگذاشت. روایت امیرالمومنین در دعای صباح که یَا مَن دَلَّ عَلَی ذَاتِهِ بِذَاتِه (ای کسی که بر ذات او از ذات او دلیل می آورندنه غیر از او) را مولانا در مثنوی معنوی چنین تفسیر می کند :
آفتاب آمد دلیل آفتاب
گر دلیلت باید، از وی رخ متاب
پیش آن خورشید کو بس روشن است
در حقیقت هر دلیلی رهزن است
مطلع الشمس آی اگر اسکندری
بعد از آن هر جا روی نیکو فری
بعد از آن هر جا روی مشرق بود
شرق ها بر مغربت عاشق شود
آنچه مردمان ” ما سوی الله ” می خوانند بر مسامحه است و مصلحت وگرنه تصور غیر خدا خود عین کفر است و چیزی وجود مستقل از پرتو انوار آن یگانه ی مطلق ندارد. همین مفهوم را امام حسین (ع) به بیانی در دعای عرفه آورده است که :
” الغیرک من الظهور ما لیس لک حتّی یکون هو المظهر لک؟ عمیت عین لاتراک
آیا غیر از تو را از ظهور بهره ای هست که آن از تو نباشد تا بتوان از آن ظهور در اثبات تو یاری نگرفت؟ کور باد آن چشمی که تو را نمی بیند.
فروغی بسطامی این مفهوم را در دو بیت خلاصه کرده است :
کی رفته ای ز دل که تمنا کنم تو را
کی بوده ای نهفته، که پیدا کنم تو را
غیبت نکرده ای که شوم طالب حضور
پنهان نگشته ای که هویدا کنم تو را